وبلاگ واسه نی نی_ فرشته ای که پرواز کرد تا اوج اسمون
دیروز سر افرازم کردی اخه جهیز برون خاله مائده بود تو خیلی خوب بودی و مامانی را سر افراز کردی اخه حالم بد نشد جلو اون همه مهمون ولی ولی اخر شب تلافیشو در اوردیا وروجک مامان از شب تا صبح مامانی هی میرفت دستشویی و خلاصه تو خط اتاق دستشویی مسافر کشی می کردم ولی خیالی نیست جیگیلی من سالام باشه همه اینها تحمل می شه سلامممممممم نینیه نانازم این هفته مامانی خیلی اذیت شد همش حالت تهوع و اخرشم بیمارستان و سرم اخه مامانی نمی تونست هیچی بخوره عروسی خاله مائده هم نزدیکه مامان بزرگ 1 عالمه کار داره و من و تو هم نمی تونیم همش تلپ بشیم اونجا سلام خوشکلکم مامانی چند روزه حالش خیلی بده هر چی می خوره بالا میاره واسه همینم نتونسته بود اینجارو زودی واست اپ کنه تازه سر کار هم میره اخه مرخصی تموم شده بیچاره بابایی که همه کارای خونه افتاده به دوشش نمی دونی واست چی کارا که نمی کنه مامانی شنبه رفته بود سونو خانم دکتر گفت هشت هفته شدی واییییییییی مامان قربونت بره جیگرم سلام عزیزم همدمم خوشکل مامانی ورودتو به هفته هفتم تبریک میگم خوشکلکم مامانی اینقدر اضطراب داره که نگو شنبه خانم دکتر میخواد ماینه کنه ببینه قلبت در چه حالیه شنبه واسه اولین بار میخوایم صدای قلبتو بشنویم پس کوچولوی خوبی باشو شیطونی نکن با قدرت تپشتو به مامانی نشون بده تا از نگرانی در بیاد
من(مامانی)وبابایی 5دی سال1386 راهی خانه بخت شدیم تا با هم زندگی مشترک را زیر 1 سقف ابی که خورشیدش ایشالله هیچ وقت غروب نمی کنه با عشق شروع کنیم و حالا پس از 1 سال تصمیم داریم مامان و بابا بشیم و این وبلاگو واسه نی نی نازمون درست کنیم و خاطرات خودمون و نی نی را توش بنویسیم
